20 خرداد  |  آیت‌الله سعیدی به شهادت رسید

تاریخ ایرانی: در روز ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ آیت‌الله سیدمحمدرضا سعیدی از شاگردان برجسته امام خمینی و چهره‌های مبارز دوران پهلوی پس از تحمل ۹ روز شکنجه‌های شدید در زندان به شهادت رسید.

 

سیدمحمد‌رضا سعیدی فرزند سیداحمد در سال ۱۳۰۸ هجری شمسی در نوغان استان خراسان به دنیا آمد. دروس ابتدایی را نزد پدرش خواند و مقدمات و سطح را در مشهد مقدس از استادان نام‌آور آنجا از جمله ادیب نیشابوری، شیخ هاشم و شیخ مجتبی قزوینی فرا گرفت. پس از پایان دوره سطح عازم قم گردید و در درس آیت‌الله بروجردی و امام خمینی حاضر شد. امام به دلیل فضل و کمال و عواطف سعیدی، علاقه خاصی نسبت به وی داشت. نامه‌ای که امام از تبعیدگاه عراق به وی نوشته، مؤید همین مطلب است: «من از افرادی مثل شما آنقدر خوشم می‌آید که شاید نتوانم عواطف درونی را آن طور که هست ابراز کنم. من قادر نیستم عواطف امثال شما را جواب بدهم، لکن خداوند متعال، قادر است.»

 

سعیدی پیش از نهضت امام در ۱۳۴۱ به دلیل انتقاد از رژیم شاه، در آبادان دستگیر اما پس از چند روز آزاد شده بود. در جریان مساله انجمن‌های ایالتی و ولایتی در پخش و توزیع اعلامیه‌های امام فعالیت زیادی کرد. در عاشورای ۱۳۴۲ که امام سخنرانی معروف خود را ایراد کرد و به دستگیری وی و قیام مردم تهران، ورامین، قم، شیراز و... انجامید و واقعه ۱۵ خرداد روی داد، سعیدی برای تبلیغ در کویت به سر می‌برد و در آنجا بود که از این وقایع باخبر شد. وی بلافاصله پس از مشورت با دیگر دوستان روحانی خود نامه‌هایی به مراجع تقلید عراق نوشت و از آن‌ها خواست تا اقدامات لازمی در آن باره انجام دهند. او نیز در حسینیه خودش به انتقاد شدید از رژیم شاه پرداخت و شیعیان کویت را از ماجرا آگاه ساخت، اما چون دستگیری خود را توسط رژیم شاه قطعی می‌دانست، پس از پایان ماه صفر همچنان در کویت ماند و بعد از گذشت بیش از یک سال و آزادی امام، به قم بازگشت و به دیدار امام شتافت و بار دیگر به افشاگری و انتقاد علیه رژیم شاه پرداخت.

 

پس از دستگیری امام در ۱۳ آبان ۱۳۴۳ و تبعید وی به ترکیه، سعیدی به همراه ۳۱ تن دیگر از مدرسان و فضلای حوزه علمیه قم راجع به وظیفه وعاظ در ماه مبارک رمضان آن سال از آیت‌الله میلانی و آیت‌الله مرعشی نجفی استفتا کرد. پاسخ قاطع آن دو مرجع، ساواک را ناگزیر به دستگیری بسیاری از وعاظ و روحانیون، از جمله سعیدی، پس از پایان ماه رمضان نمود.

 

بعد از آنکه رژیم شاه تبعیدگاه امام را از بورسا (در ترکیه) به نجف تغییر داد، سعیدی به همراه ده‌ها تن دیگر از فضلای حوزه علمیه قم در آبان ۱۳۴۴ طی نامه سرگشاده‌ای به امیرعباس هویدا هشدار دادند که «شما خیال نکنید با انتقال حضرت آیت‌الله العظمی خمینی از ترکیه به عراق، می‌شود احساسات افروخته این ملت را خاموش کنید.» آنان در پایان ضمن محکوم کردن رژیم، خواستار بازگشت امام خمینی به قم شدند. سعیدی برای معرفی هرچه بیشتر امام به فضلا و مدرسان حوزه نجف، مخفیانه و با مخاطرات فراوان، خود را به نجف رساند و با امام دیدار کرد و سپس در یکی از مدارس آنجا به بیان شخصیت علمی و سیاسی امام پرداخت.

 

پس از بازگشت به کشور، وی آرام ننشست و در هنگام دیدار با مراجع قم، از آنان مصرانه خواست تا برای بازگشت امام بکوشند. وقتی که تلاش‌های خود را بی‌ثمر دید ناگزیر به دعوت گروهی از مردم تهران در ۱۳۴۵ به این شهر مراجعت کرد و در مسجد امام موسی ‌بن جعفر (ع) در محله غیاثی تهران به اقامه جماعت پرداخت و در همان جا نیز تدریس می‌‌کرد. او توانست گروهی از مردان و زنان علاقمند را جذب نموده و آنان را با افکار و آرمان‌های امام آشنا سازد. وی همچنین امر به معروف و نهی از منکر را به صحنه جامعه کشاند و بدین منظور «انجمن اسلامی ناصحین» را تأسیس کرد. روش خاص او در اجرای امر به معروف و نهی از منکر، سبب شد تا محله غیاثی در طول چهار سال اقامت او به عنوان یکی از محلات امن تهران درآید. مسجد موسی ‌بن‌جعفر به صورت سنگری برای مبارزه سعیدی درآمد. تفسیر قرآن کریم، سخنرانی‌های متعدد سیاسی و مذهبی که بیشتر آن توسط خود او صورت می‌گرفت، ایجاد کتابخانه، دعوت سخنران از قم و... از جمله فعالیت‌های سعیدی در این پایگاه بود.

 

سعیدی بر فراز منبر آشکارا سیاست‌های استعمارگرانه آمریکا و اسرائیل را به باد انتقاد می‌گرفت و نام امام را ـ که ممنوع بود ـ بر زبان می‌راند. به دلیل همین شجاعت بود که خیل عظیمی از مردم به ویژه جوانان انقلابی برای شنیدن سخنرانی‌های او اجتماع می‌کردند و مسجدش از کانون‌های مهم سیاسی و خبرساز بود. به استناد یکی از اسناد ساواک وی در یکی از سخنرانی‌های خود اظهار داشت: «ما باید برای مبارزه کردن تشکیلات داشته باشیم تا بتوانیم در مقابل دشمن مقاومت کنیم و با دولتی که علماء را زندانی و تبعید می‌کند مبارزه نماییم. من راهی را می‌روم که امام حسین و رهبر عالی‌قدر دین ما آیت‌الله خمینی رفت و تا پای جان ایستادگی کرد. من حرف خود را می‌گویم و مبارزه را ناتمام نمی‌گذارم.»

 

سعیدی در سال ۱۳۴۵ درباره اسرائیل سخنرانی مهمی کرد و همین سخنرانی باعث شد او را دستگیر کنند و ۶۱ روز در حبس نگه دارند. سعیدی برای دومین بار در بهار ۱۳۴۶ مخفیانه وارد عراق شد و به دیدار امام شتافت و با ایشان به رایزنی پرداخت و سپس به طور مخفیانه به ایران بازگشت و به شناسایی و سازماندهی نیروهای انقلابی دست زد و آنان را برای کارهای تشکیلاتی زیرزمینی آماده ساخت. اما جزییات فعالیت‌های او از چشم ساواک پنهان نبود و سعیدی نیز در سخنانش به دیدار و ملاقات خود با امام اشاره نمود. مسجد او پایگاه انقلابیون مذهبی بود که اعلامیه‌ها و نوارهای سخنان امام و از جمله کتاب حکومت اسلامی یا ولایت فقیه امام را که مخفیانه وارد کشور شده بود به طور مخفی تکثیر و توزیع می‌کردند و خود نیز به تدریس کتاب ولایت فقیه برای طلاب مسجد خود پرداخت.

 

ساواک برای به انزوا کشاندن سعیدی، طلاب و کسبه محل را احضار و تهدید کرد و توسط عوامل خود، مجالس او را بر هم می‌زد که این عوامل سبب خالی شدن تدریجی مسجد گردید. ساواک وقتی تبلیغات مؤثر آیت‌الله سعیدی را مشاهده کرد، او را ممنوع‌المنبر کرد، آیت‌الله سعیدی دست از فعالیت نکشید اما ناچار به ترک تهران شد و شرایط پیش آمده را در نامه‌ای برای امام شرح داد. امام در پاسخ نامه وی ضمن تأیید وخامت اوضاع، او را نسبت به توجهات غیبی و وظیفه شرعی خویش آگاه ساخت. او بار دیگر در اطراف تهران به فعالیت‌های تبلیغاتی و سیاسی پرداخت و نشریه‌ای حاوی استفتائات امام منتشر کرد که در مقدمه آن به زبان عربی از امام تجلیل شده بود و نسخه‌ای ‌از آن را برای امام فرستاد. امام پس از وصول آن نشریه، انتشار آن را به آن کیفیت صلاح ندانست و از او خواست تا از عبارات تجلیل‌آمیز از وی «غمض عین» نماید و در نامه‌ای دیگر، او را از ورود به درگیری‌های ساختگی به طور ناخودآگاه بر حذر فرمود و حفظ حیثیت او را برای انجام خدمات بیشتر به اسلام و مسلمین بر‌تر دانست.

 

در اواخر اردیبهشت ۱۳۴۹، گروهی از سرمایه‌داران بزرگ آمریکایی برای مذاکره پیرامون سرمایه‌گذاری در ایران وارد تهران شدند و با نخست‌وزیر و دولتمردان ایرانی، به گفت‌وگو پرداختند. سعیدی در نامه‌هایی به علمای بزرگ کشور، آنان را نسبت به عواقب حضور آمریکائیان هشدار داد و نوشت: «... به حق و حقیقت سوگند که این اقدام جدید آن چنان مصیبت بزرگ و خطرناکی است که مسائل مهمی از قبیل امتیاز تنباکو، کاپیتولاسیون و سایر حوادث که برای هر یک از آن‌ها، جامعه روحانیت پیش‌قدم در اعتراض و مبارزه بوده و قربانیانی داده است، در قبال آن کم اهمیت و کوچک است.» وی سپس وظایف علما را در آن امر خطیر یادآور شد: «چقدر جای تعجب است که شما پیشوایان دینی در مقابل این خطر بزرگ، سکوت اختیار کرده و برای جلوگیری از آن، اقدامی نمی‌کنید؟...راستی چرا شما مهر سکوت بر لب زده‌اید و در این باره چیزی نمی‌گویید؟ خود می‌دانید که موضوع سرمایه‌گذاری صهیونیست‌های امریکایی در ایران، از تأسیس سینما در قم (که برای جلوگیری از آنچه سر و صدایی به راه انداختید) برای اسلام و مسلمین، خطرناک‌تر است.»

 

مأموران امنیتی، سعیدی را در ۱۱ خرداد ۱۳۴۹ پس از اتمام نماز ظهر در منزل مسکونی‌اش دستگیر کرده و به زندان قزل قلعه تهران منتقل کردند و تحت شکنجه‌های شدید قرار دادند و پس از گذشت ۹ روز در روز چهارشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۴۹، وی را در زندان به شهادت رساندند. در متن وصیت نامه شهید آمده بود: «پسران من همگی اهل علم و تبلیغ برای خدا شوید. دختران من به شوهر اهل علم و تبلیغ همسر شوید. در زندگی با هم متحد باشید و برای دنیا با هم اختلاف نکنید. همگی حق مادر را رعایت کنید و جنازه مرا در قم دفن کنید و مرا دعا کنید... هر کس که می‌خواهد زحمت فاتحه خواندن برایم بکشد، بگویید در عوض یک مساله یاد بگیرد و عمل کند. هر کس به من بدهکار است، من که صورت ندارم، اگر تا آخر عمرش نتوانست بپردازد، بری‌الزمه است.»

 

این چنین بود که طبق وصیتش، پیکر شهید سعیدی را به قم منتقل کردند. مراسم تشییع جنازه او در قم به تظاهراتی سیاسی علیه رژیم شاه تبدیل شد و در میان اندوه و ماتم تشییع کنندگان در وادی‌السلام آن شهر به خاک سپرده شد. به مناسبت شهادت او مجالس ختم متعددی توسط یاران امام خمینی در نجف اشرف برگزار شد که به مدت چهل شب ادامه داشت و امام مخارج آن را به عهده گرفت و خود نیز در همه آن مجالس شرکت کرد و پیامی نیز به‌‌‌‌ همان مناسبت انتشار دارد. در بخشی از این پیام آمده بود: «... این تنها مرحوم سعیدی نیست که با این وصف اسف‌انگیز در گوشه زندان از پای در می‌آید، بلکه چه بسا افراد مظلوم و بی‌گناه به جرم حق‌گویی در سیاه‌چال‌های زندان مورد ضرب و شتم و شکنجه‌های وحشیانه و رفتار غیرانسانی قرار می‌گیرند... من قتل فجیع این سید بزرگوار و فداکار را که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام، جان خود را از دست داد به ملت اسلام عموماً و خصوصاً به ملت ایران تعزیت می‌دهم و از خداوند متعال، رفع شر دستگاه جبار و عمال کثیف استعمار را مساله می‌نمایم.»

 

 

منابع:

 

علمای مجاهد، محمدحسن رجبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی

ویژه‌نامه سالروز شهادت آیت‌الله محمدرضا سعیدی، سایت جامع فرهنگی مذهبی شهید آوینی
 
صفحه نخست | پرونده‌ها | پرونده‌های ویژه | گزارش‌های ویژه | تاریخ مصور | از دیگر رسانه‌ها | پاورقی | روزنگار | تاریخ جهان | کاغذ اخبار | دفتر مقالات | گزیده‌های تاریخی | تاریخ شفاهی | کتابخانه
© 2010-2011, Iranian History. All right reserved.
The Site is best viewed at a screen resolution 1200*800, optimized for mozilla firefox.
Design By ACACO.