تاریخ ایرانی: در روز ۲۱ آبان ۱۳۲۸ جبهه ملی ایران تاسیس شد. جبهه ملی ایران نخستین و مهمترین گروهی بود که در تاریخ سیاسی ایران بر مبنای ملیگرایی تشکیل شد. نطفهٔ شکلگیری این گروه به وقایع مربوط به انتخابات شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی بازمیگردد. دخالت هژیر، وزیر دربار در جریان برگزاری انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی اعتراضات بسیاری را از سوی گروهها و چهرههای سیاسی موجب شد. از آن جمله گروهی نوزده نفره از نخبگان و روزنامهنگاران بودند که با محوریت دکتر محمد مصدق در اعتراض به دخالتهای دولت وقت در ۲۲ مهرماه ۱۳۲۸ در کاخ مرمر متحصن شدند. متحصنین خواسته خود را لغو انتخابات تا تعیین دولتی بیطرف برای برگزاری و نظارت بر برگزاری انتخابات آزاد اعلام کردند. هر چند این تحصن به سرانجامی نرسید ولی مقدمات تاسیس جبهه ملی را فراهم کرد. چندی پس از پایان تحصن، متحصنین در منزل مصدق جمع شدند. آنچنان که گفته میشود در این جلسه که روز ۲۱ آبان ۱۳۲۸ برگزار شد، سیدحسین فاطمی در سخنانی پیشنهاد تشکیل ائتلاف جبهه ملی را داد و به این ترتیب جبهه ملی ایران به رهبری محمد مصدق تشکیل شد.
علاوه بر دکتر مصدق، نام افرادی چون احمد ملکی مدیر روزنامه ستاره، محمدحسن کاویانی، کریم سنجابی، احمد زیرکزاده، عباس خلیلی مدیر روزنامه اقدام، عمیدی نوری مدیر روزنامه داد، سیدعلی شایگان، شمسالدین امیرعلایی، سیدمحمود نریمان، ارسلان خلعتبری، آیتالله غروی، ابوالحسن حائریزاده، حسین مکی، مظفر بقایی، عبدالقدیر آزاد، محمدرضا جلالی نائینی مدیر روزنامه کشور، سیدحسین فاطمی مدیر روزنامه باختر امروز و مشاراعظم در هیات مؤسس ۱۹ نفره جبهه ملی ایران به چشم میخورد.
در اساسنامه جبهه ملی آمده بود که: «جبهه ملی از هیأت موسسین و دستجات مختلف ملی که طرفدار تأمین عدالت اجتماعی و حفظ قانون اساسی هستند تشکیل میشود و هدف جبهه ملی، ایجاد حکومت به وسیلهٔ تأمین آزادی انتخابات و آزادی افکار است و در شورای جبهه ملی مسائل مربوط به اصلاحات اجتماعی و اقتصادی مورد بحث است و هیچ فردی نمیتواند مستقیما عضو جبهه ملی شود و عضویت افراد در جبهه مشروط به این است که عضو جمعیتی باشند که آن جمعیت سمت وابستگی به جبهه ملی را تحصیل کرده باشد.»
در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت، جبهه ملی ایران نقشی محوری داشت. در همین دوران بود که با پیوستن حزب ایران و سازمان پان ایرانیسم، حزب پان ایرانیست به رهبری پزشکپور، نهضت خداپرستان سوسیالیست به رهبری حسین راضی و محمد نخشب، حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر، حزب جامعه مسلمانان مجاهد، نیروی سوم و بعدها برخی از هواداران خلیل ملکی، جبهه ملی به مهمترین سازمان سیاسی ملیگرای ایران آن دوران تبدیل شد.
فعالیت جبهه ملی اول از تأسیس تا انحلال که همزمان با کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اتفاق افتاد، را میتوان به دو دوره خلاصه کرد. اول، از زمان تأسیس تا ۳۰ تیر ۱۳۳۱، که در این دوره به دلیل مساله تلاش برای ملی شدن نفت نوعی همگرایی بین اعضاء وجود داشت و آن را میتوان دورهای طلایی از همکاری میان نیروهای تحولخواه به حساب آورد. اما دورهٔ دوم فعالیت جبهه ملی ایران که از نخستوزیری مجدد دکتر مصدق تا کودتای ۲۸ مرداد را شامل میشود، دورانی سرشار از اختلاف بود. طیفبندیها میان اعضای جبهه آرام آرام به ساختار کلی آسیب میرساند. واگرایی اعضا تا آنجا پیش رفت که وقتی نیروهای نظامی و هواداران شاه با همکاری نیروهای خارجی در تاریخ ۲۸ مرداد دست به کودتا زده و دولت ملی مصدق را سرنگون کردند، از میان ۱۹ نفر عضو هیات موسس جبهه، تنها ۳ یا ۴ نفر در کنار مصدق بودند و دیگران یا کنار رفتند و یا آشکارا علیه دولت ملی مصدق نقشآفرینی کرده و به جریان کودتا پیوستند.
پس از سقوط دولت مصدق فعالیت جبهه ملی ممنوع اعلام شد، بسیاری از سران جبهه ملی بازداشت شدند، افرادی چون دکتر حسین فاطمی اعدام و دیگرانی به حبسهای طویلالمدت محکوم شدند. اینچنین بود که عملا جبهه ملی تا تشکیل جبهه ملی دوم فعالیتی نداشت، ولی برخی از مبارزان که مقاومت در برابر رژیم را ضروری میدانستند، نهضت مقاومت ملی را تشکیل دادند.
شب بعد از کودتا حزب مردم ایران جلسهای تشکیل داد و از دکتر محمد مصدق اعلام پشتیبانی کرد. در همین اثنا بود که ایدهٔ اولیه ایجاد تشکلی برای مقابله با کودتا مطرح و در جلساتی که به میزبانی آیتالله سیدرضا زنجانی با حضور حسین شاهحسینی و ابراهیم کریمآبادی انجام شد توانستند قدمهای نخست را در شرایط خفقان پس از کودتا بردارند. هسته اولیه تشکیل دهنده نهضت مقاومت ملی شامل آیتالله سیدرضا زنجانی، محمد نخشب، حسین شاهحسینی و ابراهیم کریمآبادی بودند. پس از موافقت آیتالله سیدرضا زنجانی بیش از ۲۰۰ نسخه اعلامیه دستنویس با عنوان «نهضت ادامه دارد» تهیه و شبانه توسط ایشان، شاهحسینی و عباس رادنیا در بازار، خیابان شاپور و فرعیهای خیابان فرهنگ پخش شد. چند روز بعد آیتالله زنجانی از نمایندگان احزاب سیاسی درخواست کرد تا در جلسهای در منزل وی شرکت کنند.
در آن جلسه برای دعوت از نمایندگان مورد اعتماد احزاب و گروههای ملی و مذهبی، جهت عضویت در سازمان جدید، مذاکره و تبادل نظر شد. در این جلسه، نخشب به نمایندگی از حزب مردم ایران، خرگامی به نمایندگی از حزب ایران، عظیما به عنوان نماینده حزب ملت ایران، حاج حسن قاسمیه، مهندس مهدی بازرگان، حسین شاهحسینی، صدرالحفاظی، احمد توانگر و مهندس وفایی حضور داشتند. در این جلسه بود که نام «نهضت مقاومت ملی» بر گروه تازه تاسیس نهاده شد. پس از چندی به درخواست آیتالله زنجانی نظر حقوقی نهضت توسط دکتر عبدالله معظمی تنظیم شده و در جلسهای که در منزل وی تشکیل شده بود، به تصویب اکثریت اعضا رسید. نهضت مقاومت ملی اهداف خود را حول سه محور اصلی «ادامه نهضت ملی و اعاده حیثیت استقلال ایران و برقراری حکومت ملی، مبارزه با هرگونه استعمار خارجی اعم از انگلیس و روس و آمریکا، مبارزه با حکومتهای دستنشانده و عمال فساد» تعریف کرد و فعالیتهایی را در جهت مبارزه با رژیم سامان داد.
راهپیمایی در اعتراض به محاکمهٔ مصدق در ۲۱ آبان ۱۳۳۲، تعطیلی بازار و دانشگاه و اعتصابات دیگر، راهپیمایی ۱۶ آذر دانشجویان در اعتراض به سفر نیکسون که به شهادت ۳ دانشجو انجامید، مخالفت با کنسرسیوم نفت (۱۲ نفر از نیروهای فعال جبهه به همین دلیل از دانشگاهها اخراج شدند)، مخالفت با برپایی مجلس هفدهم و آزاد ندانستن آن از جمله فعالیتهای نهضت مقاومت ملی در طول دوران حیات خود بود.
بعد از مدتی بین سران نهضت مقاومت ملی اختلاف نظر ایجاد شد. بعضی از اعضا همچون سران حزب ایران معتقد بودند دولت کودتا با نهادهای قانونی خود، یک رژیم قانونی است و ترجیح دادند که اعتراضات خود را متوجه مسائل ملموستری همچون وجود برخی از وزیران، تحت نظر بودن مصدق و عدم آزادی مطبوعات سازند و به صورت اپوزیسیون درون حکومت عمل کنند در حالی که نیروهای رادیکالتر همچون آیتالله زنجانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، آیتالله طالقانی و... اساس نظام را فاقد مشروعیت میدانستند و به هیچ وجه با ارکان آن حاضر به مصالحه نبودند. این اختلاف باعث جدایی حزب ایران از نهضت شد و با جدایی سران حزب زحمتکشان یا همان نیروی سوم ضعف نهضت شدت گرفت. بالاخره فشارهای خارجی و اختلافات باعث شد در طی چهار سال، نهضت مقاومت ملی از هم بپاشد. رژیم نیز کلیهٔ سران آن را به دلیل اینکه سازمان مخل سلطنت مشروطه است، دستگیر کرد و در اوایل سال ۱۳۳۷ نهضت مقاومت ملی منحل شد.
در دورهٔ نخستوزیری اقبال، به دنبال قبول طرح آزادیهای سیاسی جان اف کندی از سوی دولت ایران، فضای باز سیاسی در ایران ایجاد شد و فشار رژیم بر مخالفین کمتر شد. در این دوران اعضای جبهه به فکر تجدید فعالیت خود افتادند و جبهه ملی دوم در روز ۲۳ تیرماه ۱۳۳۹ توسط یک هیأت مؤسس ۳۵ نفری شامل باقر کاظمی، اللهیار صالح، دکتر غلامحسین صدیقی، دکتر کریم سنجابی، دکتر سجادی، دکتر مهدی آذر، اصغر پارسا، ادیب برومند، مهدی بازرگان، کاظم حسیبی، احمد زیرکزاده و آیتالله محمود طالقانی تشکیل شد و روز سیام تیرماه ۱۳۳۹ اعلامیه تشکیل جبهه ملی دوم به طور گسترده انتشار یافت. همچنین در این سال داریوش فروهر اگرچه در زندان بود اما به عضویت در شورای مرکزی این جبهه ملی دوم انتخاب شد.
احزاب و گروههای تشکیل دهندهٔ جبهه ملی دوم عبارت بودند از: حزب ایران، حزب ملت ایران، حزب مردم ایران، حزب سوسیالیست، جامعهٔ سوسیالیستهای ایران و بعدها نهضت آزادی ایران. جبهه ملی دوم در مدت ۳ سال فعالیت خود، روزنامهٔ باختر امروز که یادآور دکتر حسین فاطمی بود را بار دیگر منتشر کرد، به سازماندهی اعتصاباتی در دانشگاهها و دبیرستانهای مهم پرداخت، یک کنگرهٔ سراسری برگزار و کمیتهٔ مرکزی پرشماری انتخاب کرد، گروهی از اعضای برجستهٔ اصناف، بازار و دانشگاهها را جذب و راهپیماییهایی برگزار کرد که در یکی از آنها صد هزار نفر شرکت داشتند.
جیهه ملی دوم به دنبال اختلافات ایدئولوژیک، استراتژی مقابله با شاه، عناصر تشکیلدهنده، موضوعات سازمانی و مسائل مربوط به قیام ۱۵ خرداد و... در سال ۱۳۴۲ به دو جناح رقیب تقسیم شد. جناح نخست که بیشتر از اعضای حزب ایران تشکیل میشد، عنوان جبهه ملی دوم را حفظ کرد و فعالیت خود را در کنفدراسیون دانشجویان ایرانی مقیم اروپا تشدید کرد و به انتشار روزنامهٔ باختر امروز و درخواست برقراری دولت دموکراتیک غیرمذهبی در ایران ادامه داد. جناح دوم که از نهضت آزادی، حزب ملت ایران، و جامعهٔ سوسیالیستها تشکیل میشد، خود را جبهه ملی سوم نامید. به دنبال اختلافات درونی و جدا شدن تعدادی از اعضاء، جبهه ملی دوم در سال ۱۳۴۳ رسما انحلال خود را اعلام کرد.
پس از آن کوششهایی برای احیای جبهه ملی صورت گرفت که به جبهه ملی سوم معروف شد. دکتر مصدق با ادامه تماس با نیروها و احزاب نهضت ملی تصمیم گرفت به آنان در برپایی جبهه جدیدی به رهبری خود یاری دهد. به سبب تحت نظر بودن دکتر مصدق در احمدآباد و زندانی بودن تعدادی از رهبران نهضت مقاومت ملی مثل بازرگان، سحابی، طالقانی و مراقبتهای شدید امنیتی، انجام ملاقات برای سازماندهی و تدوین اساسنامه جبهه ملی سوم با مشکلات فراوانی مواجه بود. با همه این دشواریها اساسنامه جبهه ملی سوم در اوایل سال ۱۳۴۴ تدوین و مورد موافقت دکتر مصدق قرار گرفت. بدین ترتیب جبهه ملی سوم در هفتم امرداد ۱۳۴۴ با شرکت نهضت آزادی ایران، جامعه سوسیالیستها، حزب ملت ایران و حزب مردم ایران تشکیل شد و موجودیتش را رسما اعلام کرد و تلاش کرد با رفع نقایص گذشته بار دیگر به فعالیت سیاسی اپوزیسیون در ایران تحرکی دوباره ببخشد. جبهه ملی سوم که در میان دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه و آمریکای شمالی فعال بود، دو روزنامهٔ ایران آزاد و خبرنامه را منتشر میکرد و میکوشید با رهبران مذهبی رابطهٔ موثری برقرار کند. اما سه هفته بعد از آنکه گروه خلیل ملکی و اعضای رهبری جامعه سوسیالیستها، دکتر محمدعلی خنجی و دکتر حجازی، مهدی بازرگان و جمعی از یارانش، داریوش فروهر از حزب ملت ایران، دکتر سامی و حسین راضی از حزب مردم ایران پس از برگزاری سومین جلسه جبهه ملی سوم دستگیر و روانه زندان شدند، جبهه ملی سوم پیش از تولد از دنیا رفت.
در خرداد ۱۳۵۶ سه تن از سران جبهه ملی یعنی دکتر کریم سنجابی، داریوش فروهر و شاپور بختیار نامهای به شاه نوشته و از او خواستند که برای نجات کشور به حکومت استبدادی پایان داده، به اصول مشروطیت تمکین کند. جبهه ملی، تشکلی که پیش از این تقریبا سه بار به جمعآوری و سازماندهی نیروهایش پرداخته بود، در فضای باز سیاسی ناشی از فشارهای کارتر بر دولت ایران و شکست برنامه انقلاب سفید شاه و ملت، فعالیتهایش را در آبان ۱۳۵۶ از سر گرفت و روز ۲۸ آبان ماه، اتحاد نیروهای جبهه ملی طی صدور بیانیهای اعلام موجودیت کرد. به موجب این اعلامیه، جامعهٔ سوسیالیستهای نهضت ملی ایران، حزب ایران، حزب ملت ایران، عناصر متشکله جبهه ملی چهارم را تشکیل دادند. حسیبی بهعنوان رئیس شورای مرکزی، سنجابی، بختیار، فروهر، رضا شایان، مشیری بهعنوان اعضای کمیته مرکزی انتخاب شدند. از اعضای برجسته دیگر جبهه ملی میتوان، کاظم سامی، حسن نزیه، علیاصغر صدر حاج سیدجوادی، مهدی بازرگان، اللهیار صالح، حسین مکی، ابوالحسن بنیصدر و... را نام برد.
جبهه ملی چهارم را با توجه به مواضع و تفکرات سیاسی رهبران و عناصر تشکیل دهنده و ساختار سازمانیاش میتوان به عنوان جبههای میانهرو، نه رادیکال و تندرو و اپوزیسیون خواستار مبارزه در رژیم و نه با رژیم تلقی کرد. این جبهه ضمن انتقاد از عملکرد دولت در اوایل شکلگیری، هنوز امیدوار بود که شاه بتواند با اعمال مدیریت، اصلاحات لازم را انجام دهد. اما روند تحولات سیاسی به گونهای پیش رفت که این سیاست کجدار و مریز به اختلافات گسترده در جبهه منجر شد.
هرچند جبهه ملی ایران در جلسه شورای مرکزی خود تصویب کرده بود که دریافت هرگونه حکم نخستوزیری از شاه برای اعضا ممنوع است و طی ماههای مهر تا آذر ۵۷ غلامحسین صدیقی و کریم سنجابی درخواست شاه برای پذیرش این پست را نپذیرفته بودند، شاپور بختیار بدون اطلاع اعضای جبهه ملی حکم نخستوزیری خود را از شاه دریافت کرد و برای تایید به مجلسین برد. مواضع بختیار و اختلاف وی با دیگر رهبران جبهه در مورد نحوه مبارزه با رژیم به انشعاب فکری بین رهبران جبهه ملی دامن زد تا جایی که کریم سنجابی همزمان با نخستوزیری بختیار به پاریس رفت و پس از ملاقات با امام، رژیم سلطنتی را غیرقانونی دانسته و در اعلامیهای به مخالفت با آن پرداخت.
هیچ کدام از اعضای جبهه ملی با توجه به تخلف آشکار بختیار از مصوبهٔ جبهه، حاضر به همکاری با وی نشدند و در اولین جلسهٔ شورای مرکزی جبهه ملی ایران بعد از این واقعه که با حضور تمامی اعضای قدیمی و ذینفوذ مانند اللهیار صالح، مهدی آذر، غلامحسین صدیقی، کاظم حسیبی، مسعود حجازی، کریم سنجابی، ذوالنور، اصغر پارسا، احمد زیرکزاده، شمسالدین امیرعلایی، پرویز ورجاوند، ادیب برومند، حسین شاهحسینی و... برگزار شده بود، باتفاق و حتی بدون رای ممتنع، اخراج شاپور بختیار را به تصویب رساندند. در بیانیه جبهه ملی ایران درباره برکناری شاپور بختیار آمده بود: «طبق گزارشهای رسیده بختیار عضو جبهه ملی ایران بدون رعایت انضباط سازمانی مأموریت تشکیل دولت را پذیرفتهاند. جبهه ملی ایران به آن سان که اعلام داشته است نمیتواند با وجود نظام سلطنتی غیرقانونی با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نماید. شورای مرکزی جبهه ملی ضمن مخالفت شدید با اقدام آقای دکتر شاپور بختیار به آگاهی همگان میرساند که در این شرایط تشکیل دولت از طرف ایشان به هیچ روی با مصوبات آرمانی و سازمانی جبهه ملی ایران سازگاری ندارد و به همین دلیل از عضویت جبهه ملی ایران برکنار میشود.»
کمکم بعد از انقلاب اختلافات جبهه ملی با نیروهای انقلابی آغاز شد. اولین موضعگیری مهم هنگام تعیین نوع نظام سیاسی مطرح شد که در آن این جریان فکری از یک حکومت جمهوری و دموکراتیک حمایت میکردند و با هر نوع تلفیق بین اسلام و دموکراسی و حکومت دینی مخالفت میکردند. این نوع برخوردها هنگام بحث بر سر تدوین قانون اساسی شدیدتر شد. این مواضع باعث شد که آنها در عمل نیز در برابر برخی اقدامات جمهوری اسلامی موضعگیری کنند که از آن جمله مخالفت با برخی ممنوعیتهای شرعی، همچون پوشش اسلامی زنان، حمایت از آزادی بدون قید و شرط سیاسی و اجتماعی و در نهایت مخالفت با اجرای حدود و دیات اسلامی در قالب لایحهٔ قصاص بود.
جمعی از افراد و گروههای وابسته به این جریان فکری به همراه برخی جریانات اسلامگرا، در ۲۵ خردادماه ۱۳۶۰ در مخالفت با لایحهٔ قصاص، مردم و گروههای اپوزیسیون را به شرکت گسترده در راهپیمایی فراخواندند. این راهپیمایی در شرایط خاص سیاسی کشور که همزمان با اوج درگیری بنیصدر و حزب جمهوری اسلامی بود، به مخالفت با نظام حاکم تعبیر شد، اینچنین بود که در پی سخنان امام خمینی و مرتد خواندن مخالفان احکام اسلامی، این راهپیمایی انجام نشد. هر چند برخی از نیروهای وابسته به این جریان فکری بعد از انقلاب و در درون دولت موقت و در دوران بنیصدر پستهای مهمی را در سطح وزارت، معاونت وزیر، استانداری و... عهدهدار بودند اما به تدریج با تحولات خردادماه ۱۳۶۰ و فرار بنیصدر و رادیکال شدن شرایط سیاسی کشور، این جریان فکری به حاشیه سیاست رسمی رانده شد.
با این وجود در ادامه فعالیتهای محدود و غیرعلنی این گروه که در نیمه اول دهه ۶۰ با هدایت مهدی مویدزاده صورت میگرفت، در تابستان سال ۶۴ اعضای باقیمانده شورای مرکزی در جلسهای که به دعوت دانشپور نایب رئیس شورا و در منزل حسین شاهحسینی تشکیل شد، به این جمعبندی رسیدند که جبهه ملی در شرایطی که کشور درگیر جنگ گسترده با دشمن تجاوزگر خارجی است باید فقط به کار تشکیلاتی خود ادامه دهد و تا پایان یافتن جنگ برای شروع کار سیاسی منتظر بماند.
چند سال پس از پایان یافتن جنگ، برخی اعضای قدیمی جبهه ملی در سال ۱۳۷۳ به دعوت ادیب برومند گردهم آمدند و برگزاری جلسات دورهای را در قالب جبهه ملی پنجم به صورت محدود آغاز کردند. از جمله این افراد میتوان به داوود هرمیداس باوند، ناصر فربد، علی رشیدی، حسین شاهحسینی، حسین موسویان، جهانشاه برومند، عیسی حاتمی و... اشاره کرد که همچنان به فعالیتهای خود ادامه میدهند.
منابع:
تاریخ احزاب سیاسی در ایران، عزتالله نوذری، انتشارات نوید
ایران بین دو انقلاب، یرواند آبراهامیان، ترجمه احمد گلمحمدی، نشر نی
جبهه ملی ایران، محمدعلی زندی، پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده باقرالعلوم
جبهه ملی ایران به روایت اسناد ساواک، نشر مرکز بررسی اسناد تاریخی
تاریخ بیست و پنج ساله ایران، غلامرضا نجاتی، انتشارات موسسه فرهنگی رسا
علل تشکیل و انحلال جبهه ملی ایران، احمدعلی زارعشاهی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
راه انقلاب و ماموریت دشوار من در فرانسه، اسدالله مبشری، نشر دهخدا
ناسیونالیسم در ایران، ریچارد کاتم، ترجمه احمد تدین، انتشارات کویر