مقارن ساعت یازده ۵ تن از نمایندگان که دیروز به نزد شاه رفته بودند یعنی دکتر شایگان، پارسا، مشار، سیدجوادی و کریمی از حوضخانه خارج شدند و به در چاپخانه رفتند. کریمی به خبرنگار «باختر امروز» گفت: ما ۵ نفر از طرف نمایندگان طرفدار نهضت ملی به منزل آقای دکتر مصدق میرویم و پس از مذاکره با ایشان به مجلس باز خواهیم گشت.
ساعت یک و نیم بعدازظهر دکتر شایگان با حضور در جمع خبرنگاران گزارشی از این دیدار ارائه داد. او به خبرنگاران گفت: در ملاقات خود با آقای دکتر مصدق از شرفیابی دیروز دربار سخن گفته شده و گفتیم در ملاقاتی که دیروز از اعلیحضرت همایونی کردیم ایشان گفتند که نهایت محبت را نسبت به آقای دکتر مصدق دارند و ضمناً اظهار کردند که من البته از اصول قانون اساسی خارج نمیشوم و بنابراین برای ما باعث تعجب بود که با این حال چطور شده است که پیشوای ملت ایران و پادشاه محبوب نتوانستند برای حل و فصل امور مملکت درباره تشکیل کابینه کنار بیایند.
این مطلب در بین آقایان نمایندگان اقلیت مطرح شد و مصلحت دیدند که همین عده به منزل آقای دکتر مصدق بروند و با ایشان ملاقاتی کنند و علت تزاحم افکار را ببینند و روی همین اصل امروز به منزل آقای دکتر رفتیم و خدمت ایشان رسیدیم و جریان اظهار محبت شاه را نسبت به ایشان شرح دادیم و گفتیم که ایشان منظوری جز اجرای قانون اساسی ندارند و ایشان هم شمهای از ملاقات خود و نقشههای اصلاحی خود را که به اعلیحضرت گفته بودند که این نقشهها در چه شرایطی قابل اجراست و مشکلاتی که در حکومت سابق داشتند بیان کردند.
آقایانی که شرفیاب بودند اصرار داشتند که از ایشان قول قبول زمامداری را بگیرند. آقای دکتر مصدق در جواب این اصرار فرمودند که این پیشنهاد بسیار عجیب است که در چنین موقعی به من میکنید و ضمناً اضافه کردند که من ممکن نیست عنوان داوطلب را برای هیچ کاری بگیرم ولی ضمناً باید عرض کنم که در تمام عمرم هر وقت که مردم چیزی از من خواستند یا پیشنهادی به من کردند با کمال میل به آنها جواب مثبت دادم ولی اکنون نمیتوانم با این وضع داوطلب این مقام باشم. ولی اگر ملت ایران کاری را از من بخواهند تا آخرین نفس برای اجرای خواسته آنها میکوشم و تا پای جان برای خواستههای آنها ایستادگی خواهم کرد و ضمناً گفتند که فکر نکنید که من اگر در منزل نشستهام از کشته شدن میترسم، خیر چنین نیست چون من چنین مرگی را مرگ شرافتمندانه میدانم و آرزو دارم که در چنین راهی جان دهم و آقای حاج سیدجوادی گفتند مثل مرگ حسینی.
این ملاقات در حدود یک ساعت و نیم به طول انجامید.