تاریخ ایرانی: اندیشههای کمونیستی و سوسیالیستی بیش از یکصد سال است که در سیاست و فرهنگ و اجتماع ما تاثیرگذار بوده است. از وقتی که کارگران ایرانی برای کار در صنایع نفتی باکو به قفقاز رفتند و با اندیشههای سوسیالیستی آشنا شدند مجرایی باز شد تا این اندیشهها به داخل کشور راه یابند. بسیاری از انقلابیون مشروطه متاثر از اندیشههای اشتراکی بودند. جالب است بدانید که ژوزف استالین، زمانی که یک انقلابی قفقازی بود و شهرت چندانی نداشت مخفیانه به رشت آمد تا به انقلابیون مشروطهخواه ایرانی در نبردشان علیه استبداد، کمکهای تسلیحاتی و لجستیکی برساند. خود این موضوع گویای اهمیتی است که انقلاب مشروطه ایران نزد همتایان انقلابیشان در قفقاز و روسیه داشت. در سالهای بعد حزب کمونیست ایران به رهبری دکتر تقی ارانی تاسیس شد و روشنفکران ایرانی از پیروزی انقلاب بلشویکی استقبال گرمی کردند. لنین و دیگر سران حزب بلشویک در یکی از اقدامات اولیه خود تمامی قراردادهای استعماری رژیم تزاری با ایران را لغو کردند که با استقبال گسترده مردم و روشنفکران ایرانی روبهرو شد. لنین شخصا قرارداد تقسیم ایران در ۱۹۰۷ بین روسیه تزاری و انگلستان را لغو کرد.
روشنفکران ایرانی سقوط نظام امپراتوری در روسیه و روی کار آمدن بلشویکها و رهبرشان ولادیمیر ایلیچ لنین را معادل با رهایی ایران از چنگ یکی از استعمارگران قدیمی خویش میپنداشتند. این خوشبینی تا آنجا بود که عارف قزوینی شاعر ایرانی این شعر را سرود: ای لنین ای فرشته رحمت / قدمی رنجه کن تو بیزحمت/ تخم چشم من آشیانه توست/ پس کرم کن که خانه خانه توست/ یا خرابش بکن یا آباد/ رحمت حق به امتحان تو باد/ بلشویک است خضر راه نجات / بر محمد و آل او صلوات.
آغاز جنگ دوم جهانی و سپس اشغال شمال ایران توسط نیروهای ارتش سرخ شوروی موجب تاسیس احزاب کمونیستی مثل فرقه دموکرات آذربایجان و حزب توده ایران شد. شکی نیست که حزب توده تاثیر زیادی بر سیاستهای ایران گذاشت و دایره این تاثیرگذاریها حتی فراتر از سیاست بود. میتوان ادعا کرد که وجود حزب توده و بالا گرفتن خطر به قدرت رسیدن کمونیستها در ایران به نوعی موجب شد تا سرنوشت ما ایرانیها برای همیشه دستخوش تغییر شود. آمریکا از بیم به قدرت رسیدن کمونیستها در ایران درگیر پروژه کودتا شد و دولت ملی دکتر مصدق را ساقط کرد و به حمایت بیچونوچرا از محمدرضا شاه پهلوی روی آورد.
چپها و کمونیستهای ایرانی در پیروزی انقلاب اسلامی نقش مهمی بازی کردند. در دو، سه سال اول انقلاب کمونیستها با طرح شعارهای تند ضدغربی و ضدامپریالیستی موجب شدند تا جامعه هرچه بیشتر رادیکالیزه شود. در استانهای مرزی، کمونیستها با تاسی به نظر معروف لنین درباره حق ملتها در تعیین سرنوشت خویش، شعارهای تجزیهطلبانه سر دادند. این احزاب چپ بودند که بر آتش آمریکاستیزی دمیدند و خواهان ملی شدن (دولتی شدن) صنایع بزرگ و نابودی بورژوازی کمپرادور شدند. این کمونیستها بودند که برای نخستین بار سفارت آمریکا در تهران را اشغال و کلمه «لیبرال» را تبدیل به یک ناسزای سیاسی کردند. به این ترتیب جمهوری اسلامی هم برای اینکه در این جامعه به شدت رادیکالیزه از رقبای کمونیست خود عقب نماند شروع به اتخاذ مواضعی به مراتب تندتر و رادیکالتر کرد.
در واقع، مصادرههای ابتدای انقلاب و قلعوقمع صنایع ملی زیر عنوان مبارزه با امپریالیسم که توسط جمهوری اسلامی انجام شد، تحت تاثیر آموزههای مارکسیستی بود. بعد از ۴۰ سال، ما هنوز در حال پرداخت تاوان و هزینه گزاف این تندرویها هستیم.
به باور من، دولتمردان و سیاسیون امروز ما، خواسته و ناخواسته، از اندیشههای کمونیستی متاثر هستند. این شعارهایی که علیه لیبرالیسم از زبان حاکمان کشورمان میشنویم به واسطه تلقین مستقیم یا غیرمستقیم کمونیستهاست. من به سهم کوچک خودم، سعی میکنم با ترجمه کتابهای روشنگرانه درباره تاریخ کمونیسم و شوروی، تصویری روشن از این ایده ویرانگر به مردم کشورم ارائه کنم.
ما باید خیلی زودتر از اینها لنین، استالین، مائو و تروتسکی و... را میشناختیم. اینها برای چندین دهه همچون چهرههای اسطورهای و قهرمانی به ما عرضه شده بودند؛ اما واقعیت چیز دیگری است. حالا که بلوک کمونیستی سقوط کرده و آرشیوهای اسناد محرمانه بازگشایی شده، فرصت عالیای پیش آمده تا مبتنی بر این اسناد، چهره واقعی کسانی را بشناسیم که برای چندین دهه در حکم بتهای قابل پرستش برای پیروان ایرانیشان بودهاند. کار کوچک من، تلاشی است برای شکستن اسطورههای قلابی؛ اسطورههایی که بیشترین صدمهها را به ما وارد آوردند.