سه شنبه 4 اردیبهشت 1403 16:51
صفحه نخست
پروندهها
پروندههای ویژه
تماس با ما
ارسال مطلب
RSS
جستجوی پیشرفته
دیگر مطالب این پرونده
برای مشاهده مقالات هر پرونده روی عنوان آن کلیک نمایید
پر بیننده ترین مطالب
آخرین مطالب
جدال ایران و آمریکا بر سر اسناد کودتا
کمال تبریزی: ضرغامی مخالف اشغال سفارت آمریکا بود
محمود کاشانی: پدرم دولت پس از مصدق را نامشروع میدانست
شاه: من، میهنپرستان و ارتش اجازه نمیدهیم ایران «ایرانستان» شود
آخرین ۲۸ مرداد شاه و خطاهایی ویرانگر در کنفرانس خبری
کودتای ۲۸ مرداد به روایت اینفوگرافی
داستان محاکمه مصدق
۶۶ سال بعد از ۲۸ مرداد
۵ نکته درباره اسناد کودتای ۲۸ مرداد
مصدق پیشنهاد داد انگلیسیها در شرکت نفت بمانند
نوع مقاله
همه موارد
در هزارتوی جنگل سرخ
اسناد مذاکرات اتمی ایران و آمریکا در دهه ۱۹۷۰
محرمانههای نیکسون
نیم قرن با ۱۶ آذر
از جمهوریخواهی تا سلطنت مطلقه
چائوشسکو در تهران
معمای گوادلوپ
جراحیهای بزرگ اقتصاد ایران
نواب صفوی و ایده حکومت اسلامی
۳۰ سال پس از پایان گروگانگیری
شعارهای انقلاب اسلامی از کجا آمد؟
جام جم در تصرف انقلابیون
ایران و مصر در گذر تاریخ
مصائب بودجهنویسی ایرانی
از نفت ملی تا دولت استبدادی
۴۰ سال با دیکتاتور چادرنشین
بازگشت کوروش
اولین شاهکشی
قهوه تلخ در قاب تاریخ
سال ۶۷ به روایت هاشمی
صوراسرافیل روی پیشخوان تاریخ
تاریخ معاصر از منظر امام خمینی(ره)
۳۰ سال پس از چمران
۸۵ سال با روزنامه اطلاعات
انقلاب ایران به روایت نایپل
زنان مشروطهخواه
ایران بین دو کودتا
از اشغال ایران تا انتقال سلطنت
جنگ از کجا شروع شد؟
ده شب بود...
ناگفتههای تسخیر سفارت آمریکا
کارنامه و میراث خلخالی
کار، کار انگلیسیهاست؟
حسین علاء؛ نقشهای اول، نفسهای آخر
انقلاب ۵۷؛ نگاهی از آن سو
صد روز سیاه دولت سیدضیاء
شریعتی چرا و چگونه از زندان آزاد شد؟
نخستوزیری که رئیس دفتر بود
پشت پرده دربار قاجار
۷۰ سال با روزنامه کیهان
آدمسوزی در سینما رکس
خاطرات سفیر بریتانیا در تهران (۵۳-۱۳۵۰)
معمای تقیزاده
خاطرات یک گروگان سفارت آمریکا
در بندهای زندان قصر
۷۰ سال پس از فروغی
انقلابی که سفید نماند
حکایت ما و دایی یوسف
خاطرات مسئول سابق میز ایران در وزارت خارجه آمریکا
لهستانیها در ایران
۷ ساعت با شاه ایران
اسناد جلسات محرمانه صدام حسین و سران رژیم بعث
۶۰ سال پس از کودتا؛ از مصدق چه میخواهیم؟
اسناد سیا درباره کودتای ۲۸ مرداد
حملات شیمیایی عراق به ایران؛ رویکرد غرب
آهنگ چنگ سرهنگ علینقی وزیری
خاطرات آخرین کاردار آمریکا در ایران
ادب و هنر پس از مشروطه
خاطرات یشایایی، صابری، عدل و نجفی
کارنامه اصل ۴ ترومن در ایران
چریکهای سرخ سیاهکل
اقتصاد تحریم نفت
چهره ناپیدای هویدا
خاطرات ریچارد فرای
روزها و رازهای اسدالله علم
کارنامه هاشمی در دوره سازندگی
تاریخ سیاسی فوتبال در ایران
تاریخ سرّی مناقشه ٣٠ ساله آمریکا با ایران
عوامل داخلی کودتای ۲۸ مرداد
تقدیر امام موسی صدر اسیر
ناگفتههای ابراهیم یزدی از جنگ ایران و عراق
سیمای جهانی سینمای ایران
خاطرات ۴۴۴ روز گروگانگیری
۲۵ سال پس از فروپاشی دیوار برلین
پهلوانان نمیمیرند
بازرگان به روایت منتقدان دیروز
ناگفتههای اشغال ساواک رشت
حزب رستاخیز؛ از تاسیس تا فرجام
خاطرات امیرعباس هویدا
انقلاب ایران به روایت بشیریه
حزب جمهوری اسلامی؛ از تاسیس تا تعطیلی
ناگفتههای سال ۵۷ به روایت اسناد ویکی لیکس
پنج روز بحرانی؛ خاطرات اردشیر زاهدی از کودتای ۲۸ مرداد
چهره پنهان میرزا ملکم خان؛ پدر روشنفکری ایران
مجاهد جاسوس؛ بازخوانی پرونده محمدرضا سعادتی
اسرار ماجرای مک فارلین
سریالهای تاریخی؛ مستند یا داستان؟
۹ دوره مجلس به روایت نمایندگان
خاطرات اشرف پهلوی
چه میشد اگر...
نامههای امیر به شاه
معمای متوسلیان؛ نگاهی دوباره به فیلم «ایستاده در غبار»
۱۱۰ سال بعد؛ از مشروطه چه میخواهیم؟
ناگفتههای جنگ ایران و عراق
کوبای فیدل؛ میراث کاسترو
هاشمی رفسنجانی در قاب تاریخ
زیر و بم موسیقی ایران پس از انقلاب
رازهای روحانی در روزهای بحرانی
نوستالژی دهه ۶۰
اسناد و اسرار کودتای ۲۸ مرداد
ابراهیم یزدی در گذر انقلاب
پشتپرده سقوط هواپیمای فرماندهان جنگ
انقلاب اکتبر ۱۰۰ ساله شد؛ میراث داس و چکش
قائممقام؛ ناگفتههایی از آیتالله منتظری
وداع با شاهحسینی؛ شاهد زاهد تاریخ
مقالات خلیل ملکی
عصر ظهور فاشیسم
آن سوی اتهام امیرانتظام
اسرار صادق؛ ناگفتههایی از قطبزاده
چهل سال بعد: نگاهی از بیرون به انقلاب ایران
چهگوارا؛ مسیح یا ماکیاولی؟
ترجمه: نیما پرهام – مریم خاناحمدی
در موارد متعدد، چهگوارا افراد را به صورت انفرادی اعدام کرد تا نظم را در گروه چریکی بزرگش برقرار کند. در واقع او تعمدا و بیرحمانه نمونهای از عقاید ماکیاولیستیاش را نمایش داد.... در حالی که چهگوارا در رهبری نیروهای چریکی که رژیم باتیستا را در اوایل سال ۱۹۵۹ سرنگون کرد موفق بود، اما او به شدت در دولت تحت کنترل کاسترو ناکارآمد بود...چهگوارا به مردانش آموزش میداد که نفرت را دستور کار خود قرار دهند و اولین کسی باشند که میکشند.
چهگوارا در تهران امروز/ چریک انقلابی در خیابان انقلاب
آسیه باکری
فروشنده میگوید: بیشتر مشتریان دنبال عکسهایی هستند که در آن چهگوارا متفکر است یا عکسی که سیگار برگ کوبایی در دست دارد، اینها جزو پر فروشترینهاست، اما عکسش با فیدل کاسترو فروش چندانی ندارد...فروشنده دیگری میگوید: فروش کتاب در مورد زندگی «چه» بیشتر از پوسترهای اوست که البته فروش کتاب هم نزدیک یک سالی است کم شده...او معتقد است تب چهگوارا در حال سرد شدن است و جوانان این روزها بیشتر به دنبال عکسها و پوسترهای هنرمندان داخلیاند.
نگاهی متفاوت به میراث چهگوارا/ قهرمانی انقلابی یا قاتلی سنگدل؟
نوشین طریقی
تصویری که تاریخ معاصر از چهگوارا ترسیم کرده، تصویری معیوب و ناقص است. چهگوارا به صفاتی وصف شده که در شایستگیاش در برخورداری از چنین تجلیلی تردیدهای جدی وجود دارد...مردی که میتوانست پزشک خوبی باشد، اما ترجیح داد چریکی انقلابی و سیاستمداری معروف باشد. او دست از درمان تن و جسم خلق شست تا اسلحه در دست گیرد و با به راه انداختن جنگهای پراکنده در هر گوشه از جهان، روح و جان خلق را [چنانکه باور داشت] درمان کند.
مهرآیین در گفتوگو با تاریخ ایرانی: چهگوارا با نمادهای تجاری تکثیر میشود
زینب صفری
امثال «چه» در نسبت با شرایط اجتماعی خودشان افرادی نیستند که در سطح روزمرگی باقی بمانند، وضعیت را تبدیل به الگو میکنند. در واقع این افراد در مقابل وضعیت خودشان یک ژست میگیرند، یک فیگور؛ اما ژست و فیگوری که ماندگار است...چهگوارا بعدی از ایدئولوژی، مناسک و نهادهای سوسیالیستی است...چهگوارا در ایران به عنوان نماد یک اندیشه که در تقابل با وضعیت موجود خودش را طرح میکند، زنده است...تجاری شدن چهگوارا به معنای تهی شدنش از معنا نیست. اتفاقا این چهگواراست که به تجارت معنا میبخشد.
بازتاب کشته شدن چهگوارا در روزنامههای ایران/ تردید در مرگ چریک
میثم غلامپور
از روز سهشنبه هجدهم مهرماه ۴۶ که خبرهای مربوط به مرگ چهگوارا به نیمصفحه نخست روزنامهها راه پیدا کرد، تیترها بوی تردید میداد. «چهگوارا کشته شد؟» تیتری بود که کیهان عصر روز سهشنبه برای خبر کشته شدن «ال چه» انتخاب کرد. اطلاعات هم تیتر مشابه و سوالی «آیا چهگوارا کشته شده؟» را برگزید...مهمترین روزنامههای ایران یک هفته تمام همزمان با سایر رسانههای دنیا به انعکاس خبرهای مرتبط با مرگ چهگوارا پرداختند.
چه گوارا؛ قدیس بیدین جوانان عصر ما - آریل دورفمن
ترجمه: بهرنگ رجبی
هست، همیشه هست، شرایط ناعادلانه و نابرابرِ وحشتناکی که دههها قبل باعث شد «چه» سفرش را بهسمت گلولۀ تقدیر و عکسِ در انتظارش در بولیوی آغاز کند. قدرتمندانِ زمین باید حواسشان را جمع کنند: پسِ این تیشرتهایی که سعی کردهایم او را محصورشان کنیم، چشمانِ چهگوارا همچنان بیقرار مشتعلاند...هیچچیز بهقدرِ رویکردِ «چه» در تحقیرِ آسایش و رفاهِ دنیوی و امیالِ معمول و پیشپاافتادۀ انسانی نمیتواند همدلی برانگیزد.
چه: انقلابی تمام وقت، اسطوره ماندگار
ریچارد گُت*/ ترجمه: نازنین دیهیمی
چهگوارا بیتردید به حرکت در جهت بهتر کردن شرایط فقرا باور داشت، اما فکر میکرد بهترین راه برای رسیدن به این هدف انقلاب خشونتآمیز است، و برخلاف نظریهپردازان سوسیالیست قدیمیتر، به نیروی افراد بیش از نیروی تودهها ایمان داشت...گوارا پزشکی بود که خودش را به یک سرباز تبدیل کرد اما در عین حال یک روشنفکر پرمطالعه، یک نظریهپرداز سوسیالیست، دانشآموز استراتژی نظامی، و نویسندهای پرکار بود...آخرین مقاله او که در سال ۱۹۶۷ چاپ شد، «دو، سه، چندین و چند ویتنام بسازید»، نام داشت.
نگاهی به زندگی تامارا بونکه/ زنی که «چه» را دوست داشت
شیرین افشار
چهگوارایِ جذاب، هم او که قهرمان نسل تامارا بود، حالا که این قدر نزدیک و در دسترس بود، بیشترین انگیزهها و دلایل را برای همراه ساختن جوانانی چون تامارا فراهم میکرد. تامارا هم میخواست مانند چهگوارای محبوب باشد...خوزه زاپاتا در کتاب «تانیا، زنی که چهگوارا را دوست داشت»، تامارا را جاسوسی چندجانبه خوانده بود که برای کا.گ.ب اطلاعات جمعآوری میکرده، با مردان بلندمرتبهای در کوبا، آرژانتین و بولیوی رابطه داشته و البته معشوقه چهگوارا هم بوده است.
چهگوارا؛ از نماد انقلابی تا ابزار تبلیغاتی
نازنین دیهیمی
حتی در کوبا، یکی از آخرین سنگرهای کمونیسم، از چهگوارا هم برای رساندن یک پیام استفاده میشود و هم برای رسیدن به پول: «میفروشه!»؛ این حرف یک فروشنده کوبایی است که تصاویر چهگوارا از روی تیشرتهایی که دیوار مغازهاش را پوشاندهاند خیره به او نگاه میکنند... خانم گوارا و خانوادهاش تلاش کردهاند از فروش و عرضه تصویر «چه» به شکلهایی که آنها شنیع میدانند جلوگیری کنند.
واپسین لحظهها با چهگوارا/ روایت دختری که آخرین عشق چریک بود
نسترن توکلیان
از لحظهای که پا به اتاق گذاشتم «چه» به من خیره شده بود و چشم از من برنمیداشت. من هم به او خیره شدم. لبخند میزدم و کمی هم خجل شده بودم اما بیشتر از هر چیز حیرت کرده بودم. در ذهن کنجکاوم او را مردی زشت و پلید تصور کرده بودم، اما حالا اینجا مردی به غایت زیبا میدیدم...«چه» آن مرد وحشی و بیرحمی نبود که به ما باورانده بودند. در چشم من او یک انسان زیبا، جوانمرد، و فرهیخته بود.