27 آذر  |  دکتر مفتح به شهادت رسید

تاریخ ایرانی: ۲۷ آذر ۱۳۵۸، آیت‌الله دکتر محمد مفتح هنگام ورود به دانشکده الهیات دانشگاه تهران توسط کمال یاسینی، عضو گروهک فرقان ترور شد.

 

گروه فرقان به رهبری طلبه‌ای به نام اکبر گودرزی یکی از شاخص‌ترین گروه‌های منفصل از روحانیت و حتی ‌مخالف صریح روحانیت بوده است. این گروهک با تفسیرهای انحرافی از قرآن کریم، بزرگانی از جمله شهید مطهری، شهید قاضی طباطبایی، شهید قرنی و شهید مفتح را هدف قرار داد.

 

نامه زیر متعلق به کمال یاسینی است که حدود ۳ ماه پس از ترور شهید مفتح در زندان اوین خطاب به چند تن از اعضاء این گروهک که آنان را برادر و خواهرانش می‌خواند، نوشته است. وی در این نامه تلاش می‌کند، اعضای گروهک را به واقع بینی همراه با مستندات و خودداری از قضاوت‌های بسته و پذیرفتن ادعاهای بدون سند دعوت کند و در پایان به آنها می‌گوید چنانچه در جستجوهای خود به انحراف فرقان پی بردید، آن را با شجاعت به مردم اعلام کنید.

 

متن کامل نامه به این شرح است:

«این نامه را فقط برادرانم حسن و محمدرضا و خواهرانم زهره و خانم آقای حاتمی (شیرین) بخوانند.

 

سلام بر شما، امیدوارم که در دنیا و همه فریبندگی‌هایش غرق نشده باشید. علت اینکه در ابتدای نامه نوشته‌ام فقط شما آن‌ را بخوانید، این بود که می‌خواستم مسائل و نکاتی را تذکر دهم که در شرایط فعلی، به نظرم شما‌ها فقط یک سری اشتباهات، نظر‌ها و همچنین اعلام مواضع سعی کردم موقعیت فعلی خودم را به آنها بشناسانم و بار‌ها تاکید کردم که کسی حق ندارد، حرف‌هایی را که من می‌‌زنم و مواضعی را که اعلام می‌کنم، او هم قبول کند، اما می‌دانم در شرایط فعلی، این تاکید من را نادیده می‌گیرند، چون نفرت و کینه آنها بر رژیم آنقدر زیاد است که نمی‌توانند آزادانه خود به دنبال تحقیق بروند و بدین جهت، فرصتی که به دست آمدم، ضروری دانستم این نامه را برای شما بنویسم.

 

آری برادران و خواهران من، من در شرایط زندان از یک طرف مجبور بودم که مواضع خود را اعلام کنم و از طرف دیگری دیدم که این خانواده را در جهت‌گیری خودش خیلی خیلی تحریک می‌کنم، اکنون این توصیه را به شما می‌نمایم و از شما واقعا می‌خواهم که با احساس مسئولیت یک مؤمن نسبت به مؤمن دیگر آنها را انجام دهید.‌‌ همان طوری که حسن خان در نامه شماره ۲ (دو) نوشته بودم، شما باید یک بازنگری کلی در سطح اجتماع به عمل آورید، منظور من از بیان این جمله آن بوده که در شرایط فعلی پرده‌های بدبینی و نفرت از رژیم برای شما‌ها آنچنان ضخیم و کلفت شد (همان‌طور که قبلا که ما در بیرون بودیم، دقیقا همان‌طور بود) که تمام مسائل را از پشت این عینک تجزیه و تحلیل می‌کنید و از واقعه گنبد گرفته تا جریان مرحوم سید مهدی آیتی و اگر همین‌طور پیش بروید یک فاجعه بزرگی پدید می‌آید، علتش هم آن است که مثلا الان شما در شرایط فعلی ما در زندان نیستید... و یک تصورات عجیبی از شرایط فعلی زندان دارید، البته این را برای تعریف از رژیم نمی‌نویسم، به این علت می‌نویسم که شما چون از پشت عینک بدبینی و نفرت قضایا را می‌نگرید، برای خودتان از زندان حتما یک داستان‌هایی ساخته‌اید، مثلا راجع به آیتی شما چون از جریان داخل اینجا بی‌خبر هستید، حتما عنوان می‌کنید که سید مهدی را کشته‌اند، چون قدرت تحقیق هم ندارید، بر روی همین گمان می‌مانید. از کجا می‌دانید شاید واقعا خودکشی کرده باشد (البته من هم نمی‌دانم) نتیجه‌ای که می‌خواستم از زدن حرف‌های فوق بگیرم، این است که در تجزیه و تحلیل مسائل اجتماعی در وهله اول لازم است این عینک بدبینی و نفرت را بردارید. حتما حتما این کار را بکنید، سپس یک بار دیگر صادقانه از روی کینه مراجع به عملکردهای رژیم، از جهادسازندگی گرفته تا کارخانه‌ها تا خانه‌سازی و تقسیم زمین تا کشاورزان و تقسیم اراضی تا ارتش و میزان چگونگی تصفیه آن... تحقیق کاملا دقیق و مستند بکنید و یک تجدیدنظر کلی و ببینید آیا این بدبینیتان از رژیم کاملا صحیح بوده است یا نه.

 

نظری که اکنون نسبت به [امام] خمینی و رفتار او دارید، خوب معلوم است دیگر، اما حتما حتما بروید، دقیقا سابقه زندگی قبلی او را بررسی کنید، (چیزی که ۹۵ درصد برادران ما در زندگی نمی‌دانستند!) افکار او را بشناسید، کتاب‌هایی را که تألیف کرده و زمانی که آنها را نوشته، حتما حتما بخوانید. از جمله حکومت اسلامی، نظرات او را راجع به روحانیت، دقیقا با تحقیق قابل اعتماد جویا شوید، برای اینکه قادر به چنین تحقیق‌هایی باشید، باید حتما خودتان سفر کنید، از نزدیک ببینید، در کارخانه‌های مختلف سر بزنید. از مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی باید کمک بگیرید. (البته وقتی اینها را طرح می‌کنیم، به خاطر شماهاست، چون چگونه می‌توان کسی یا چیزی را شناخت و درباره‌اش قضاوت کرد، در صورتی که هیچ برخوردی و ما برخورد خیلی کمی با آن داشته باشیم یکی از [راه‌های] شناختن رژیم این است که ببینیم کسانی که کاملا معتقد به [امام] خمینی و حرکت او هستند، مسائل را چگونه تجزیه و تحلیل می‌کنند، نباید دائما از آنها کناره گرفت که این اشتباهی بود که ما مرتکب شدیم، یعنی از توجیه و نشریه‌های کسانی که مؤمن به این حرکت هستند را تازه از زندان آگاه شدیم، آن هم در جلسات بحث‌های طولانی که تا صبح داشتیم، منتها متأسفانه دیگر ما فرصت برای تحقیق و میزان درستی این حرف‌ها نداشتیم، اما شما دارید و باید حتما حتما این کار را بکنید، اینها را هم برای تأیید رژیم نمی‌نویسم، بلکه برای خودتان می‌نویسم.)

 

اولا برادران و خواهران عزیزم، به نظر من یکی از اشتباهات اساسی فرقان این بود که خط [امام] خمینی را بدون هیچ تغییری و تفاوتی‌‌ همان خط روحانیونی چون [آیت‌الله] گلپایگانی و [آیت‌الله] بروجردی می‌دانست، در صورتی که در علل آن یا نحوه عملکرد [امام] خمینی در گذشته و یا خواندن کتاب حکومت اسلامی تفاوت نقطه‌نظرهای آنها مادامی که این خط با خط روحانیت قبلی تفاوت دارد را می‌توان فهمید و مهم اصالت و پایگاه طبقاتی و جهت‌گیری آن است که آیا مردمی است یا نه؟ اکنون بلافاصله در پیش خودتان می‌گویید معلوم است دیگر، این خط‌‌ همان خط دیکتاتور‌ها و عناصر ضد مردمی است. نه، نباید به این زودی قضاوت بکنید، شما را به خدا سوگند می‌دهم که بنشینید دقیقا و عینا (اصطلاح ویژه برادرانم که در زندان ورد زبانش شده!) ‌ بررسی کنید و همین‌طوری نگویید دیکتاتور، برادران، بزرگ‌ترین ضعف برادران ما در اینجا، در زندان، این بود که در بحث‌ها متوجه شدند، به مسائلی از یک عینک خاص و همچنین از یک سو نگریستند. برادران اگر شما می‌گویید رژیم آدمکش و جنایتکار است، بروید ببینید، خوب دقیقا کسانی که موافق رژیم هستند (البته کسانی که حرف‌هایشان قابل سند باشد نه هر فردی) آنها چه می‌گویند؟ برادران مثلا بگوییم... و بهشتی و هاشمی و... هستند افکارشان آخوندیسمی است، می‌خواهم بپرسم که دقیقا و عینا چند تا از کتاب‌های آنها را خوانده‌اید و نیت اصلی آنها چیست و دقیقا وضع زندگی‌شان چگونه است؟ باید بروید حسابی تحقیق کنید و بدانید در اسلام شرایط قضاوت نسبت به کسی را رژیمی به این سادگی ما خیال کردیم، نیست. مثلا راجع به کردستان و وضع عملکرد رژیم و پاسداران ارتش، هیأت ویژه، به طور مستند نه روزنامه‌ای!، ‌چقدر چیز می‌دانید، مستند و غیرقابل انکار که برای هیچ‌کس جای توجیه باقی نگذارد، می‌توانید ثابت کنید با دلایل و مدارک که رژیم در کردستان کشتار ناروا کرده و از دیدگاه اسلامی جنایت نمود؟ (ما که در اینجا نتوانستیم، ثابت کنیم.)

 

برادران و خواهران عزیزم، همه امیدم به شماست تا شما با عملکرد صادقانه و کاملا حساب شده و آگاهانه (نه احساساتی) اشتباهات و خطاهای ما را جبران می‌کنید. اولین پیشنهادم این است که با کمک سایر کسانی که افکار ما را دارند، اول بنشینید فرقان‌ها را دقیقا بخوانید، سپس تمام اتهامات و ایرادهایی که به رژیم زده شده را در نظر آورید و یادداشت کنید. سپس اکیپ تحقیق تشکیل دهید و در این کار باید از تخلیه احساسات بر عقل و گوش و چشم سخت به پرهیزید. راجع به افرادی که ترور شده‌اند، سوابق و افکار وضع زندگی آنها و نقششان در رژیم فعلی و دقیقا تحقیق کنید (کاری که ما باید می‌کردیم اما بی‌تقوایی مانع از انجام آن شد) ‌و در مجموع ببینید آیا اتهاماتی که در اعلامیه‌ها به عنوان دلایل ترور عنوان می‌شد، چقدر بر مبنای قضاوت اسلامی بود؟ (البته اتهامات اکثرا بدون مدارک دقیق و تحقیق‌های کافی زده شده بود و این را همین‌طوری نمی‌گویم، در اینجا توی بررسی کار‌ها مشخص شد، به عنوان نمونه بروید کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران را بخوانید و ببینید) آیا واقعا و منصفانه این دلیل وابستگی به رژیم پیشین است؟ عباس عسگری این کتاب را در زندان خواند و چیزی که دلایل سرسپردگی مطهری را به رژیم شاه ثابت کند، در آن اصلا نیافت، ‌آیا واقعا حاج مهدی عراقی در زندان قصر کسی را شکنجه کرده بود، یا ترور هانس یوآخیم لایت که این ترور بدون تحقیقات دقیق و اسلامی صورت گرفت و ما ذکر می‌کردیم، ایشان یک مستشار نظامی و همچنین امریکایی است، آن وقت بدون تحقیق کافی او را جاسوس خواندیم، در صورتی که می‌دانم این حقایق دردناک است ولی برادران و خواهران تعهد ما در قبال خدا و شعار مردم ایجاب می‌کند که حتما حتما آن را بیان کنیم و تعهد شما هم ایجاب می‌کند که جدی مسئله را دنبال کنید، مثلا برادران، ما دلایل اختلاف مطهری و دکتر شریعتی را از روی بدجنسی و جسارت و مرتجع بودن مطهری و آخوندهای نظیر او می‌دانیم و این قضاوت هم بر مبنای یک مشت چیزهایی است که این طرف و آن طرف شنیده‌ایم و در ذهنمان رفته است. نرفتیم واقعا تحقیق کنیم و اصل جریان، ببینیم چیست؟ یا اینکه [امام] خمینی می‌گوید نگویید.... بد است! ‌را به حساب مرتجع بودن او می‌گذاریم هیچ وقت رفتیم واقعا تحقیق کنیم و صادقانه ببینیم که خوب دلایل [امام] خمینی برای زدن این حرف چیست؟ و برادران چقدر دلیل و مدرک مستند و قابل قضاوت برای وابستگی ایران به فرانسه داریم؟ (من که در آنجا چیزی نتوانستم ارایه کنم به دادگاه) ‌

 

شرط صداقت ایجاب می‌کند که خودمان را جای رژیم بگذاریم و ببینیم که آیا اگر ما بودیم، چیکار می‌کردیم و اگر فردی چون امام علی بود، چه می‌کرد؟ این خیلی مشکل است. مثلا چه راه حلی برای انحلال ارتش داشتیم ‌یا طرح جامعی برای این کار‌ها داریم؟ ‌آیا بر اساس مدارک و آیات و سنت می‌توانید ثابت کنید الان رژیم مانند رژیم یزید است و ما باید قیام مسلحانه کنیم؟ (من که نتوانستم، البته گفتم منظور من از بیان این مسائل این است که کاملا توی فکر بروید و به خود آیید و تحقیق‌های همه جانبه به عمل آورید) برادران مثلا ما می‌گوییم، آرمان مستضعفین وابسته به رژیم است (نمی‌گویم که وابسته نیست، می‌گویم که به راستی برای این قضاوت چقدر تحقیق کردیم و چقدر مدارک مستند داریم تا لااقل اینکه به خود ما، به عنوان یک فرد بی‌طرف، ثابت کند که این وضعش خراب است، چون با جهت‌گیری ما مخالفت کرد، می‌گوییم وابسته است و این شرط تقوی نیست که این چنین قضاوت کنیم. راستی ما که با این رژیم مخالف هستیم، چقدر راجع به قانون اساسی تصویب شده، از لحاظ ایدئولوژی بررسی کرده‌ایم و به کدامین دلایل می‌گوییم که این قانون اساسی بدعت است؟ (اکثر بچه‌های ما در زندان این کار را نکرده‌اند.)

 

حالا در زمینه، ایدئولوژی به راستی از نقطه‌نظرهای دیگران و مواردی که بر طرز تفکر ما اشکال می‌گیرند، دقیقا چقدر اطلاع داشتیم و آیا می‌توانیم در بحث مستدل و منطق با اتکا به قرآن و سنت، حرف‌ها و اشکال و ایرادهای آنها را جواب دهیم، (بدبختانه ما حتی روی طرز تفکر خودمان هم تسلط نداشتیم، حتی من چند بار از عباس که از نظر فکری نسبتا از دیگران قوی‌تر بود، پرسیدم که آیا تو روی اصول ایدئولوژیکی اسلامی اجتهاد داری، گفت نه. این عباس کسی بود که بیش از ۳ سال است مستقیما با خود اکبر گودرزی کار کرده است، وای به حال دیگران!) مثلا راجع به دیدن خدا که یکی از بهترین مباحث توحید است، شما چقدر تحقیق کرده‌اید؟ آیا می‌توانید در بحث، اشکال دیگران را در این مورد برطرف کنید؟ آیا فکر می‌کنید ایدئولوژی ما خالی از اشکال است (من نمی‌گویم هست یا نه) ‌ و صد در صد منطبق با اسلام است؟ این فکر... چقدر تحقیق کرده‌اید و چقدر از نقطه‌نظرهای دیگران در... متعصبانه، اطلاع دارید و چقدر می‌توانید آن را ثابت کنید.

 

خلاصه ضمن اینکه شما حق ندارید، در همین حالت کنونی راه را ادامه دهید (شنیده‌ام کسانی که در جاهای مختلف دور هم جمع شده‌اند و بنام رهروان فرقان... خواسته‌اند که این راه را ادامه دهند، حتما از وضع برادران و افتضاحاتی که در زندان به بار آمده، خبر ندارند) شما باید بروید صادقانه روی تمامی اعمال و رفتار گذشته مرور کنید و جزء‌ به جزء آن را زیر ذره‌بین قرار دهید، تحقیقات دقیق را شروع کنید، خود را قرنطینه فکری نکنید، حتما بروید و دقیقا از نقطه اول رژیم و دوم گروه‌های دیگر تحقیقات کنید تا اطلاعات جامع بدست آورید، سپس ضعف‌ها، اشتباهات و خطا‌ها را ریشه‌یابی کنید. شما را سوگند می‌دهم اگر پس از این بررسی‌ها متوجه شدید که خط فرقان انحرافی بود، (اصل تقوی را دقیقا باید در نظر داشته باشید، هوای نفس را کنار بگذارید و خدا و مردم را در نظر بگیرید) ‌ و دیگر هیچ جای شکی باقی نماند، آن را اعلام کنید و به خانواده‌هایی که الان به خاطر ما مخالفت رژیم شده‌اند، حقایق را بگویید و شجاعت و صداقت داشته باشید، شما از طرف من وکیل هستید، باز هم می‌گویم، اگر تشخیص دادید، انحرافی بوده، آن را به خانواده و افراد دیگر بگویید. من فقط نظر‌هایم‌‌ همان است که به خانواده گفتم، ولی اگر شما تحقیقات نکنید و این مسئولیت سنگین را انجام ندهید، از طرف ما و خدای ما و مردم، در روز قیامت بازخواست می‌شوید.

 

این نامه گواهی است در خدمت شما که اگر بعدا انحرافی تشخیص دادید، به عنوان تأییدیه من از کار شما، در دستتان باشد تا کسانی که قبول نمی‌کنند، ارایه دهید. خداحافظ و یارتان باشد.

 

 سید کمال یاسینی

زندان اوین ۵۸/۱۲/۱۰

ربنا اغفرلنا و رحمنا و انت خیر الراحمین»

 

 

زندگینامه مفتح

 

آیت‌الله دکتر محمد مفتح در سال ۱۳۰۷ در خانواده‌ای روحانی در همدان به دنیا آمد. استعداد فراوان و عشق زیاد به تحصیل باعث شد که بزودی مراحل مختلف تحصیل را بگذراند، به نحوی که دیگر حوزه همدان برای او قابل استفاده نبود و لذا در سال ۱۳۲۲ در حالی که تنها ۱۵ سال داشت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم مهاجرت کرد. پس از ورود به قم، در حجره‌ای در مدرسه دارالشفاء اقامت کرد و شبانه روز به تحصیل علم پرداخت و از محضر اساتید بزرگی همچون حضرت امام خمینی(ره)، آیت‌الله علامه طباطبائی، آیت‌الله داماد، آیت‌الله حجت و... استفاده کرد و به عنوان مدرس در حوزه به تدریس پرداخت.

 

در کنار تحصیل در حوزه، شهید مفتح به تحصیل علوم جدید نیز پرداخت و مدارج مختلف تحصیلات جدید را نیز گذراند و پس از مدت نسبتا کوتاهی موفق به اخذ درجه دکتری در رشته فلسفه گردید. فعالیت‌های او در مسائل اجتماعی و سیاسی و آشنایی که از نزدیک با حوزه و دانشگاه و کلیه مسائل آن پیدا کرده بود، سبب شد که از سال‌های بسیار قبل به اهمیت وحدت فیضیه و دانشگاه پی ببرد.

 

مقاله ایشان تحت عنوان «وحدت مسجد و دانشگاه» که در سال‌های حدود ۱۳۴۰ در نشریه مکتب اسلام قم چاپ شد به خوبی نشانگر نوع تفکر و تلاش عملی شهید مفتح در زمینه ایجاد این وحدت از آن سال‌هاست. غنای علمی، تبحر و تسلط به علوم جدید و قدیم، بیان شیوا و قلم قدرتمندش، دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران را بر آن داشت تا رسما برای تدریس از وی دعوت کند. مفتح به شوق همکاری با استاد شهید آیت‌الله مطهری تدریس در دانشکده الهیات را پذیرفت و از سال ۱۳۴۹ در تهران اقامت گزید.

 

مفتح در رمضان سال ۱۳۵۶ اقدام به تشکیل جلسات سخنرانی در مسجد قبا کرد و از کسانی که رژیم آنها را از انجام سخنرانی منع کرده بود، دعوت کرد و با این عمل قدم مؤثری را در جهت رسوا کردن رژیم برداشت. پس از ماه رمضان ۵۷ آیت‌الله دکتر مفتح اعلام کرد که نماز عید فطر را در زمین‌های قیطریه خواهد خواند. ساعت ۸ صبح پنجشنبه ۱۶ شهریور، مفتح به زمین‌های قیطریه آمد و مشاهده کرد که سرتاسر زمین توسط نیروهای مسلح ارتش شاهنشاهی اشغال شده است. در اوایل راه، ارتش شروع به شلیک تیر هوایی و گاز اشک‌آور به سوی جمعیت کرد اما مردم با روشن کردن آتش و سوزاندن مقوا در اطراف شهید مفتح مانع از آسیب‌رسانی گاز به ایشان شدند.

 

کوشش‌های استاد مفتح پس از انقلاب با شدتی بیشتر دنبال شد. وی علاوه بر عضویت در شورای انقلاب با درخواست دانشجویان دانشکده الهیات و بعد از مشورت با استاد مطهری سرپرست دانشکده الهیات شد و علاوه بر این سرپرستی کمیته منطقه ۴ تهران نیز بر عهده وی بود. دکتر مفتح در ادامه سالیان دراز کوشش و تلاش برای وحدت حوزه و دانشگاه در سالگرد شهادت حاج سیدمصطفی خمینی اقدام به تشکیل سمینار وحدت حوزه و دانشگاه در دانشکده الهیات کرد که اولین سمیناری بود که تحت این عنوان برگزار می‌شد.

 

دکتر مفتح در ساعت ۹ صبح روز سه‌شنبه ۲۷ آذر ۱۳۵۸ در حیاط خلوت دانشکده الهیات دانشگاه تهران با شلیک چند گلوله از سوی ضاربین به شدت زخمی شد و حدود ساعت ۲ بعدازظهر‌‌ همان روز به شهادت رسید. این روز به پاس تلاش‌های آن بزرگوار روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگذاری شده است.

 

 

منابع:

 

خبرگزاری ایسنا

رجانیوز

صفحه نخست | پرونده‌ها | پرونده‌های ویژه | گزارش‌های ویژه | تاریخ مصور | از دیگر رسانه‌ها | پاورقی | روزنگار | تاریخ جهان | کاغذ اخبار | دفتر مقالات | گزیده‌های تاریخی | تاریخ شفاهی | کتابخانه
© 2010-2011, Iranian History. All right reserved.
The Site is best viewed at a screen resolution 1200*800, optimized for mozilla firefox.
Design By ACACO.