دیگر مطالب این پرونده
پر بیننده ترین مطالب
آخرین مطالب
|
||||
|
||||
وی. اس. نایپل و سفرنامههایش؛ یک مرور پرشتاب
تاریخ ایرانی: وی. اس. نایپل، با نام اصلی ویدیادار سوراجپِراسار نایپل، هندیتباری است، متولد ترینیداد و توباگو در ۱۹۳۲. در زندگی تجربههای بینظیر بسیاری پشت سرگذاشته که مایهٔ بسیاری آثارش شدهاند، از جملهشان سفر؛ نایپل در ۷۹ سالگی هنوز به سفر و نوشتن فکر میکند. میگوید این عشق از جوانی همراهش مانده، از همان روزگاری که بورسیهای گرفت و سر از لندن و آکسفورد درآورد و بعد هم برای گذران زندگی خبرنگار نیمهوقت بیبیسی شد. بعدها بهنظرش رسید زادگاهش، ترینیداد، چیزی برایش ندارد و راهی سفرهای بسیار شد و سفرنامهها نوشت، گاهی افریقا، گاهی آسیا، و در همهٔ این سالها دو بار هم عزمِ ایران کرد. حاصل هر یک از این سفرها سلسلهای از یادداشتها و گزارشها بودند. بعدها که رماننویس چیرهدستی شد ردی از این سفرها و مشاهدات از داستانهایش هم سر درآوردند. معتقد است نویسنده باید به هر جایی که داستانش در آنجا میگذرد سفر کند تا بیش از هر چیز با خلقوخو و عادتهای مردمان آن سرزمین آشنا شود. نایپل مینویسد «فقط یک گزارشگر بیسواد است که از پیش میداند چه چیزی انتظارش را میکشد.»
نایپل نویسندهای جنجالی است، سال ۲۰۰۱ وقتی آکادمی نوبل او را شایستهٔ دریافت نوبل ادبیات اعلام کرد و جایزه به این نویسندهٔ ترینیدادی رسید، بسیاری اعتراض کردند، اما او فروتنی که نکرد هیچ، بلکه خودش را از بسیاری از همعصرانش جلوتر دانست. پانزدهتایی رمان و بیستتایی سفرنامه و مجموعه مقالات نوشته اما پرفروشترین و مشهورترین رمانش همچنان «خانهای برای آقای بیسواس» است که به فارسی هم منتشر شده. با این حال بیش از آنکه رمانهایش جنجالبرانگیز باشند، معمولاَ اظهارنظرهایش در حیطههای سیاست و مسائل اجتماعی او را به صدر خبرها برده. چندی پیش در اظهارنظری تند به واژهٔ «جهان سوم» تاخت و گفت: «ایدئولوگهای کشورهای جهان سوم با همین یک کلمه خیال خودشان را راحت کردهاند و نمیگذارند مردمشان بفهمند که همهٔ فقر و بدبختیشان مال همین ایدئولوژیهاست.» البته نایپل همینقدر با فمنیستهای دوآتشه، بنیادگرایان اسلامی و یهودی، دولت آمریکا و سیاستهایش در خاورمیانه هم مسأله دارد.
نایپل با پسزمینهٔ هندی و ترینیدادیاش در لندن بزرگ شده؛ خودش مینویسد: «همین معجون پیچیده اصلیترین دلیل سفرهای من هستند، اینکه سر از میان ایغورهای چین درمیآورم و میبینم مائو و کمونیستها اصلاً میخشان آنجا فرونرفته تصویر ذهنی تکرارنشدنیای پیش چشمم میآورد. به هر حال ما نمیتوانیم چیزهایی را که یاد گرفتهایم، انکار کنیم، حتی نمیتوانیم سبک زندگیمان را انکار کنیم. من در شهر کوچکی به دنیا آمدم و بعد که راهی سفر شدم قدم به جهان واقعی گذاشتم. قصهپردازی هستهٔ اصلی داستانهای من است و سفر در داستانهایم همان جاری بودن است، یعنی حرکت از یک دنیای کوچک به یک جهان بزرگتر. من مدتهای زیادی صرف نوشتن کردهام، اما بیشتر از آن وقتم را صرف دیدن کردهام. میخواستم دنیا را ببینم و در جستوجوی کشف بودم؛ این سفرها بودند که بعدها من را به کشف و شهودی درونی رساندند و شالودهٔ اصلیِ داستانهایم شدند.»
دو سفر نایپل به ایران یکی در تابستان ۱۳۵۸ بود و یکی در اردیبهشت ۱۳۷۶، و هر بار تصویری متفاوت پیشرویش قرار گرفته، تصاویری که از مقایسهشان میتوان رد گذر زمان و تغییرات را به وضوح دریافت. گزارشهایش از این دو سفر بیش از آنکه روایت سیاستِ دوران باشند، تصویر پرجزئیات جامعه و مردماناند. از امروز و طی ده قسمت ترجمهٔ گزارش سفر اولش را برای اولین بار در «تاریخ ایرانی» خواهید خواند، داستان روزهای پرشور و ملتهبِ پس از انقلابِ اسلامی. روایتش از روزهای منتهی به عصر اصلاحات را هم در آیندهای نزدیک در همین سایت خواهید خواند. سه شنبه 28 تير 1390 14:6
اخبار مرتبط
آخرين تاريخ بازديد : سه شنبه 21 فروردين 1403 19:38:54
نایپل
;
:
|