برای مشاهده مقالات هر پرونده روی عنوان آن کلیک نمایید
|
|
|
تبریز؛ شهری جهان وطنی که افکار تقیزاده را شکل داد
|
تقیزاده در شهری جهان وطنی بزرگ شد و جوانیاش تحت تأثیر عقاید عثمانی و غرب از مدرنیته قرار گرفت...تقیزاده تلاش کرد از نفوذ ادوارد براون برای به دست آوردن حمایت لیبرالهای پارلمان انگلستان از مشروطهخواهان ایرانی استفاده نماید...من هیچ مدرکی در رابطه با نقش تقیزاده در لژ فراماسونری ندیدهام. ممکن است هنگامی که در استانبول بوده در یک یا دو نشست شرکت کرده باشد، اما باز هم این بدان معنا نیست که وی بخشی از یک توطئه غربی بوده است. او با بسیاری از اصلاحطلبان خاورمیانه رابطه نزدیک داشت.
شنبه 29 مهر 1391 2:45
|
|
|
|
تقیزاده؛ منازعه در اندیشه و عمل/ حکایت مرد غریب و دیار غرب
|
تقیزاده به تعبیر جمالزاده یک شبه «رجل سیاسی» نشد...تنگناهای مالی در برخی اوقات تقیزاده را به کارگزاری ساده تبدیل کرده است...نویسندگان «کاوه» خصوصاً تقیزاده، اعتقادی به داد و ستد بین سنت و مدرنیته نداشتند...گزاره «سراپا غربی شدن» به عنوان برجستهترین مظهر غیریت در گفتمان بومیگرا مورد لعن قرار میگیرد...مقصود او از تمدن، آسانسور یا قهوهخانه رقصدار و لباس فرنگی پوشیدن یا اتومبیل داشتن و رعایت یا عدم رعایت حجاب نیست...تقیزاده کمتر به دامن ناسیونالیسم فرهنگی و رمانتیک میغلتد.
چهارشنبه 26 مهر 1391 15:8
|
|
|
|
گفتوگوی تاریخ ایرانی با علی انصاری: تقیزاده سوسیال دموکرات و جمهوریخواه بود
|
تقیزاده ملیگرایی ضد شوونیسم بود...در جستجو برای کسب تمدن غربی، تقیزاده از کردار غرب تقلید نمیکند بلکه جذب گرایش و روش ذهنی میشود که برای غرب چنین موفقیتهای سیاسی و اقتصادی به همراه داشته است: در یک کلام نظم و انضباط غرب...تقیزاده خواستار «بازگشت» به تمدن اروپایی است...تقیزاده و ملیگرایان ایرانی این طور نبود که ایران را فاقد تمدن بدانند بلکه بر آن بودند که ایران، راه خود را گم کرده و در خطر دل کندن از شخصیت متمدن خود قرار دارد.
سه شنبه 25 مهر 1391 9:29
|
|
|
|
خاطرات تقیزاده از دوران استبداد صغیر/ مانع تندروی مشروطهطلبان بودم
|
من در تمام مدت دوره اول مجلس با احدی از خارجیان آشنا نبوده و ارتباط معمولی هم با کسی از آنان نداشتم...آنچه کسروی نوشته که من خواهان جنگ بودم و آدم در خانه این و آن فرستادم و پیغام دادم که بیایند امروز جنگ خواهد شد، هیچ اساسی ندارد...شخص فقیر گفت: «یونجه میخوریم و اگر یونجه هم تمام شد برگ درختها را میخوریم و دمار از روزگار محمدعلی شاه خونخوار، سفاک و آدمکش درمی آوریم.»...دست توسل به دامن پدر نامهربان زدن را بر خارجیان ترجیح میدهیم...اگر تلگراف برای شاه میرفت از ورود قشون روس جلوگیری میشد.
يکشنبه 23 مهر 1391 14:28
|
|
|
|
|
|