برای مشاهده مقالات هر پرونده روی عنوان آن کلیک نمایید
|
|
|
چریکها پدرم را به گلوله بستند!
|
ژاندارمها و حتی رئیسشان در سیاهکل هیچ خبری از ماجرا نداشتند. موضوع هر چه بود، از تهران لو رفته بود!...وسط بازار، رئیس پاسگاه، صادقی سوار بر جیب ژاندارمری پدر را صدا میزند و میگوید، برود پاسگاه و آنجا بماند تا او برود به رشت و برگردد!...پدر در پاسگاه نیمه بازداشت بود!...کارگر خانۀ ما حوالی ساعت ۹ شب به منزل آمد و خبر آورد: «به پاسگاه حمله کردند. پدر را تیر زدند. زخمی پدر را به بیمارستان لاهیجان بردند!»...خبر حمله به پاسگاه خوشحالم میکرد و از طرفی گلوله خوردن پدر آزارم میداد.
سه شنبه 29 بهمن 1392 14:1
|
|
|
|
سیاهکل؛ شهری که در یک عصر پنهان شد
|
حمید اشرف به تصمیم گروه برای حمله به ژاندارمری در روز ۱۹ بهمن اشاره میکند. اما آنچه بعد از دستگیری هادی بنده خدا لنگرودی رخ میدهد کمی با برنامه داشتن این گروه در تضاد است. او از طرف رفقا برای آگاه شدن از وضعیت ایرج نیری به شبخوسلات میرود و در آنجا توسط گروهی از محلیها دستگیر میشود و در حالی که از کتک خوردن بیهوش شده بود به سیاهکل منتقل میشود...ماجرای دستگیری هادی بنده خدا لنگرودی توسط روستاییان را شاهدان عینی در سیاهکل هم تائید میکنند.
دوشنبه 28 بهمن 1392 12:20
|
|
|
|
حتی جنازهاش را هم ندیدیم
|
ایرج پیش از هوشنگ ضد شاه بود اما من خیلی در جریان نبودم که چه اتفاقاتی بینشان افتاد و چطور شد که با هم رفتند به شبخوسلات...بعد از کشته شدن برادرم، فشار روی خانواده ما خیلی زیاد بود. یک سال اول که اصلا کسی از فامیل و دوست و آشنا به خانه ما رفتوآمد نمیکرد...خواهرم که آن زمان معلم بود، بعد از مرگ هوشنگ، از مدرسه اخراج شد...چند سال بعد از آن ماجرا، همه به ما احترام میگذاشتند و از شهرهای مختلف میآمدند و با ما دیدار میکردند.
شنبه 26 بهمن 1392 12:38
|
|
|
|
پا به پای چریکها از پاسگاه تا جنگل سیاهکل
|
تا ۲ یا ۳ سال بعد از آن روز، اینجا هنوز پاسگاه بود. بعد از سال ۵۱ بود که پاسگاه رو بردن میدان شهرداری...یکی از بومیها که از نزدیک شاهد رویدادهای آن سال بوده، روایت را اینطور نقل میکند: «متاسفانه، آنها بلد راه نبودند، به بنبست خوردند. فکر کنم برای همین هم بود که شکست خوردند.»...آنها به جنگلهای کاکوه متواری شدند. اینها جنگل را که خیلی خوب نمیشناختند. بعد به خانه یه روستایی پناه میبرند...تا چند مدت همینطور هلیکوپترها میآمدن و میرفتن، اینجا خیلی امنیتی شده بود.
چهارشنبه 23 بهمن 1392 12:43
|
|
|
|
|
|