پربیننده ترین مطالب
آخرین مطالب
آخرین مطالب پرونده ها
|
||||
|
||||
وصال سیمین با جلال- سعید حجاریان
بر حسب وظیفه، لازم میدانم که در سوگ صاحب «سووشون» چند کلمهای را قلمی کنم. نوجوان بودم که جلال آلاحمد به رحمت ایزدی پیوست. جنازهاش را به مسجد کوچکی در اول پاچنار آوردند و در آنجا وی را غسل دادند. اولین بار خانم دانشور را آنجا دیدم. سپس پیکر مرحوم آلاحمد روانه مسجد فیروزآبادی در شهر ری شد؛ همان جا که خلیل ملکی در زیرزمینش آرمیده است.
بعدها وقتی وارد دانشگاه شدم، هر وقت که از کلاسهای خشک فنی خسته میشدم، به صورت مستمع آزاد در کلاس خانم دانشور، که در دانشکده ادبیات زیباییشناسی درس میداد، شرکت میکردم. ایشان وسواس عجیبی در تدریس داشت. تمام اسلایدهایش را از قبل آماده میکرد و با دقتی وصفناپذیر آنها را برای دانشجویان توضیح میداد. به یاد دارم برای توضیح سبک کوبیسم، نقاشیهای پیکاسو را انتخاب کرده بود و در هر مورد نظرات دانشجویان را نیز جویا میشد. یکبار وقتی یکی از نقاشیها به نظرم خیلی عجیب آمد، ایستادم و گفتم که انگار این خری است با موهای دماسبی! ایشان خندید و گفت که باید کمکم با سبک پیکاسو آشنا شوی تا حس زیباییشناسیات تقویت شود. البته در تریای دانشکده فنی نقاشی بزرگی از تابلوی «گرونیکا» وجود داشت که من کاملا با آن احساس همدلی میکردم، اما اسلایدهای خانم دانشور خیلی به نظرم عجیب و غریب میآمد و تا زمانی که وی به تشریح آنان نمیپرداخت متوجه زیبایی آنها نمیشدم.
یک بار ایشان سر کلاس گفتند که وظیفه هنرمند فقط این نیست که از سیاهیها و تباهیها بگوید. ایشان با این سخن تلویحا میخواست به شعرا و نقاشان آن زمان تعریضی زده باشد. میگفت که وقتی داستانهای «داستایوفسکی» را میخوانید، مثلا در صحنهای نشان میدهد که در پاییز سرد روسیه، کالسکهای در غروب حرکت میکند و در میان استپها و جنگلزارها میگذرد. اسبی لاغر ارابه را میکشد و زنی با لباس مندرس داخل کالسکه نشسته است. اما در میان همه این اوضاع سیاه و تباه، یک مرتبه میگوید که در بغل زن کودکی با گونههای گل انداخته قرار دارد. خانم دانشور میگفت که «نگاه کنید، داستایوفسکی فضا را کاملا تیرهوتار نشان داده است اما یک رنگ قرمز را به نشانه شادی، جوانی و نشاط و امید داخل این تصویر تیره جا داده است. ایشان میگفت که هنرمند باید همواره روزنهای از امید باقی بگذارد.»
بعد از انقلاب نیز خیلیها تلاش کردند تا درسهای ایشان گردآوری شده و به صورت مدون، چاپ شده و در اختیار علاقهمندان قرار گیرد اما متاسفانه نشد که نشد. حالا هم که ایشان درگذشتهاند شنیدم که متولیان امر که سالها با نشر آثار خانم دانشور مخالفت کرده بودند قول دادهاند که به آثار منتشر نشده ایشان جواز چاپ دهند، اما ای کاش «این زودتر میخواستی حالا چرا؟»
به هر حال اکنون که خانم دانشور در میان ما نیست، امیدوارم که خداوند وی را غریق رحمت واسعه خویش کند و در آن دنیا با محبوبش، جلال آلاحمد، مانوس و محشور بفرماید؛ انشاءالله.
منبع: روزنامه شرق سه شنبه 23 اسفند 1390 16:26
اخبار مرتبط
سه شنبه 23 اسفند 1390
|
خانه جلال و سیمین به روایت مسجدجامعی/ محل رفتوآمد طالقانی و بازرگان، ساعدی و سپهری
آخرين تاريخ بازديد : سه شنبه 11 ارديبهشت 1403 5:44:49
|